«خداوند کسی را که نافرمانی اش کند، دوست نمی دارد» . آن گاه حضرت این شعر را برخواند : خدا را می کنی و باز اظهار دوستی او را می نمایی ؟! [محمّد ابی عمیر - کسی که خود از امام صادق علیه السلام شنیده بود برایم نقل کرد که ایشان می فرمود]

درد و دل کلاسی

مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم میزد.
مردی را از فاصله دور می بیند که مدام خم می شود وچیزی را از روی زمین بر می دارد وتوی اقیانوس پرت می کند نزدیک تر می شود .
می بیند مردی بومی صدف هایی راکه ساحل می افتد در آب می اندازد.
-صبح به خیر رفیق خیلی دلم میخواهد بدانم چه می کنی؟
-دارم این صدف ها را داخل اقیانوس می اندازم .الان موقع مد دریاست و این صدف ها را به ساحل آورده و اگر آن ها را به آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.
-دوست من حرف  تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران هزار صدف این شکلی وجود دارند تو که نمی توانی آن ها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند وتازه همین یک ساحل نیست .نمی بینی کار تو هیچ فرقی به در اوضاع ایجاد نمی کند!
مرد بومی لبخند می زند خم می شود  و دوباره صدفی را بر می دارد و آن را در داخل دریا می اندازد و می گوید:برای این یکی اوضاع فرق کرد!
 

 

 

اینم در جواب بعضیا




امیدوار ::: یکشنبه 86/5/28::: ساعت 2:16 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :11151
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
امیدوار
سلام.دوست ندارم کسی بدونه من کیم .فکر می کنم آدم که ناشناخته باشه راحتر و بدون در نظر گرفتن فکر دیگران و موقعیت خودش می تونه حرفشو بزنه.که دیگران می گن آره شما که این طوری هستی نباید این جوری حرف بزنی و... .فکر می کنم یکی از دلائل شکست گروه هم همین بود که اعضا راحت نبودن.امیدوارم این وبلاگ بتونه قلبها رو به نزدیک کنه.میل من اگر پیامی داشتین 0midvar_65@yahoo.com
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<